کسی که مردم را دست می اندازد، نباید [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :3
کل بازدید :64481
تعداد کل یاداشته ها : 208
04/1/11
6:40 ص

سوره 79. نازعات آیه 1-5
آیه
وَ النَّازِعَاتِ غَرْقاً
وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطاً
وَ السَّابِحَاتِ سَبْحاً
فَالسَّابِقَاتِ سَبْقاً
فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً
ترجمه
سوگند به فرشتگانى که جان (کافران) را به سختى مى‏گیرند.
سوگند به فرشتگانى که جان (مؤمنان) را به آسانى و نشاط مى‏گیرند.
سوگند به فرشتگانى که (در انجام فرمان الهى) به سرعت شناورند.
 و(در انجام مأموریّت) بر یکدیگر سبقت گیرند.
و امور (بندگان) را تدبیر کنند.
نکته ها
«نزع» به معناى جدا کردن با کندن و کشیدن است. «غرق» و «اغراق» به معناى شدت است. «نشط» به معناى گشودن گره است و نشاط یعنى آنکه عقده‏هاى روحى باز شوند. بر خلاف بعضى انسان‏ها که نمازشان با کسالت و انفاقشان با کراهت است، فرشتگان الهى در انجام مأموریّت‏ها با نشاط هستند. «ناشط» به کسى گویند که کارى را با رغبت انجام مى‏دهد. همچنین این کلمه، در مورد کسى که سطل آب را از چاه بیرون مى‏کشد، گفته مى‏شود، گویا فرشتگان جان مؤمنان را به آرامى بیرون مى‏کشند.(9)
«نازعات» و «ناشطات» در واقع دو وصف براى طایفه‏اى از فرشتگان است و چون کلمه «طائفة» مؤنث است این صفات نیز مؤنث آمده است.
«سابحات» از «سبح» به معناى حرکت سریع در آب یا هواست. اشاره به اینکه فرشتگان در انجام مأموریّت‏هاى الهى سریع و چابک هستند.
به فرموده حضرت على‏علیه السلام، فرشتگان با آرامى و رفاقت جان مؤمنین را مى‏گیرند. «یقبضون ارواح المومنین یسلّونها سلاً رفیقا»(10)
سوگند خداوند به فرشتگان، هم نشانه اهمیّت و جایگاه فرشتگان در نظام هستى است و هم اهمیّت امرى که برایش سوگند یاد شده است.
ممکن است پنج صفتى که در این آیات آمده، براى پنج گروه فرشته باشد و ممکن است براى یک گروه باشد، به این معنا که به محض صدور فرمان از جا کنده و با نشاط پیگیرى و با سرعت حرکت مى‏کنند و از یکدیگر سبقت مى‏گیرند تا فرمان را مدبّرانه انجام دهند.(11)

9) تفسیر راهنما.
10) تفسیر نورالثقلین.
11) تفسیر المیزان.
پیام ها
 1- هر کس دل بسته‏تر به مادیات باشد، دل کندنش از آن سخت‏تر خواهد بود. «والنازعات غرقا»
 2- لحظه مرگ، آغاز پاداش و کیفر است. «غرقا، نشطا»
 3- هردسته از فرشتگان مأمور کارى مخصوص‏اند.«النازعات، الناشطات، السابحات»
 4- نشاط داشتن در انجام مأموریّت یک ارزش است. «والناشطات نشطا»
 5 - تمام هستى میدان کار فرشتگان است. «والسابحات سبحاً»
 6- فرشتگان در انجام مأموریّت الهى بر یکدیگر سبقت مى‏گیرند. «فالسابقات»
 7- فرشتگان، کار خود را به نحو احسن انجام مى‏دهند. «غرقا، نشطاً، سبحاً، سبقاً»
 8 - با اینکه تدبیر هستى با خداست: «یدبّر الامر»(12) ولى خداوند به فرشتگان نیز اجازه تدبیر داده است. «فالمدبّرات امرا»
 9- فرشتگان در اداره و تدبیر مهارت لازم را دارند. «فالمدبّرات امرا»
 10- تدبیر و مدیریّت امور، نیازمند نشاط و سبقت و چابکى است. «الناشطات، السابحات، السابقات، المدبّرات»
 11- نظام هستى تصادف نیست، بر اساس تدبیر است. «فالمدبّرات...»
 12- تدبیر ارزشى است که به خاطر آن مى‏توان سوگند یاد کرد. «فالمدبّرات امراً»

12) یونس، 3.
توضیحات
سیماى سوره نازعات‏
 این سوره چهل و شش آیه دارد و در مکّه نازل شده است.
 نام سوره، برگرفته از آیه اول است و به معناى فرشتگانِ گیرنده جان مى‏باشد.
 همانند دیگر سوره‏هاى مکّى و سوره نبأ که پیش از آن آمده بود، موضوع قیامت و معاد، محور مطالب این سوره است.
 از آنجا که گرفتن جان مؤمنان و کافران و تدبیر امور همه بندگان بر عهده فرشتگان است، این سوره با سوگند به انواع فرشتگان آغاز مى‏شود.
 بیان گوشه‏اى از ماجراى حضرت موسى و فرعون و طغیان و سرکشى او در برابر حق، که مجازات سخت الهى را در دنیا براى او بدنبال آورد، مقدّمه‏اى است براى بیان یک اصل کلّى که طغیان و دنیاپرستى انسان را به دوزخ مى‏کشاند، در حالى که مبارزه با هواهاى نفسانى و پروا در برابر پروردگار، انسان را به بهشت سعادت رهنمون مى‏سازد.

  
  

سوره 80. عبس آیه 1-10
آیه
عَبَسَ وَ تَوَلَّى‏
أَن جَآءَهُ الْأَعْمَى‏
وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى‏
أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّکْرَى‏
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى‏
فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى‏
وَ مَا عَلَیْکَ أَلَّا یَزَّکَّى‏
وَ أَمَّا مَن جَآءَکَ یَسْعَى‏
وَهُوَ یَخْشَى‏
فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّى‏
ترجمه
چهره درهم کشید و روى بر تافت.
از اینکه نابینایى به سراغ او آمد.
و تو چه دانى، شاید او در پى پاکى و پارسایى باشد.
یا پند گیرد و آن پند سودش بخشد.
امّا کسى که خود را بى‏نیاز مى‏بیند.
پس تو به او مى‏پردازى.
با آنکه اگر پاک نگردد، بر تو چیزى نیست.
و امّا کسى که شتابان نزد تو آمد،
در حالى که از خدا مى‏ترسد،
تو از  او تغافل مى‏کنى و به دیگرى مى‏پردازى.
نکته ها
 بر اساس روایات اهل سنّت، شخصى به نام عبداللّه بن امّ مکتوم که فردى نابینا بود، به مجلس پیامبر وارد شد، در حالى که آن حضرت با بزرگان قریش همچون ابوجهل و عُتبه جلسه داشت و آنان را به اسلام دعوت مى‏کرد. او که نابینا بود و حاضران را نمى‏دید، مکرّر از پیامبر مى‏خواست که قرآن بخواند تا او حفظ کند.
لذا نوعى کراهت و ناراحتى در چهره آن حضرت ظاهر شد. در اینجا بود که آیات اولیه سوره عبس نازل شد و آن حضرت را مورد عتاب و سرزنش قرار داد.
البتّه در آیات مورد بحث، دلالت روشنى بر اینکه شخص عبوس کننده، پیامبر بوده است وجود ندارد و روایات اهل سنّت، آن را مطرح کرده است. امّا در روایتى که از امام صادق‏علیه السلام رسیده، این آیات در شأن مردى از بنى امیّه نازل شده که در محضر پیامبر بوده و به هنگام ورود ابن مکتوم،  چهره درهم کشید و روى بگرداند.(21)
مرحوم سیّد مرتضى در کتاب متشابه القرآن، روایات اهل سنّت را مردود دانسته و با استناد به دیگر آیات قرآن مى‏فرماید:
خداوند اخلاق پیامبر را ستوده و درباره او فرموده است: «انّک لعلى خلق عظیم»(22) تو داراى خلق نیکو و بزرگوارانه هستى ودر دو مورد آن حضرت را به تواضع در برابر مؤمنان سفارش نموده است: «واخفض جناحک للمؤمنین»(23)، «واخفض جناحک لمن اتّبعک من المؤمنین»(24)
علاوه بر آنکه اگر پیامبر چنین اخلاقى داشت، بر اساس آیات دیگر قرآن، اصولاً در تبلیغ توفیقى نداشت. چنانکه خداوند خطاب به پیامبرش مى‏فرماید: «لو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک»(25) اگر تندخو و خشن بودى، مردم از اطراف تو پراکنده مى‏شدند.
ده آیه انتقاد به خاطر چهره درهم کشیدن و عبوس کردن در برابر نابینایى که براى او خنده و ترشرویى فرقى ندارد، نشان دهنده حساسیت اسلام در برخورد با طبقه محروم است.
مراد از «مَن إستغنى» یا بى‏نیازى مالى است که باعث مى‏شود شخص خود را برتر از دیگران بداند و یا بى‏نیازى از ارشاد و هدایت است که شخص، دیگران را گمراه و منحرف ببیند. البتّه جمع میان هردو نیز ممکن است، یعنى شخص در اثر ثروت زیاد، گرفتار غرور شده و به سخن حق دیگران گوش فراندهد.

21) تفسیر المیزان.
22) قلم، 4.
23) حجر، 88.
24) شعراء، 215.
25) آل‏عمران، 159.
پیام ها
 1- نقص عضو نشانه نقص شخصیّت نیست. (احترام نابینایان و معلولین و افراد ناقص الخلقه لازم است.) «عبس و تولّى أن جائه الاعمى»
 2- ارزش اخلاق به خاطر کمال ذاتى آن است، نه خوشایند دیگران. (نابینا که عبوس کننده را نمى‏بیند تا شاد یا ناراحت شود.) «عبس و تولّى أن جائه الاعمى»
 3- اسلام با روحیه استکبار و تحقیر دیگران مخالف است. «ما یدریک لعلّه یزّکى»
 4- به ظاهر افراد نمى‏توان قضاوت کرد. (گاهى نابینا، از افرا بینا طالب‏تر است) «الاعمى... لعلّه یزکّى‏»
 5 - میزان پذیرش افراد جامعه متفاوت است. در برابر ارشاد و دعوت پیامبر، گروهى تزکیه مى‏شوند و گروهى در حدّ تذکّر سود مى‏برند. «یزّکّى او یذکّر»
 6- تذکّر دادن، بى نتیجه نیست و اثر خود را مى‏گذارد. «یذّکر فتنفعه الذکرى‏»
 7- اصل، ایمان انسان‏هاست نه ثروت و سرمایه آنها. «امّا من استغنى امّا من... یخشى»
 8 - پیامبر مسئول ارشاد مردم است نه اجبار آنان. «و ما علیک ألاّ یزکّى‏»
 9- احساس بى‏نیازى محکوم است. جمله «امّا من استغنى» در مقام انتقاد است.
 10- احساس بى‏نیازى و خود را کامل و بى نیاز دانستن، سبب محروم شدن از تزکیه است. «من استغنى‏... اَلاّ یزکّى‏»
 11- طبقه محروم با سرعت به سراغ اسلام مى‏آیند. «جاءک یسعى‏»
 12- خشیت درونى با تلاش و حرکت بیرونى باید توأم باشد. «یسعى‏ و هو یخشى‏»
 13- راه خودسازى، درک محضر پیامبر و یا استاد ربّانى است. «جاءک یسعى‏»
 14- در شیوه تبلیغ برخورد دوگانه با فقیر و غنى جایز نیست. «فانت له تصدّى‏ - فانت عنه تلهّى‏»
توضیحات
سیماى سوره عَبس‏
 این سوره چهل و دو آیه دارد و در مکّه نازل شده است.
 نام سوره از اولین آیه گرفته شده و به معناى چهره درهم کشیدن است.
 گرچه شأن نزول آیات اولیه این سوره، برخورد نامناسبى است که با یک فرد نابینا صورت گرفته، امّا محور مطالب آن، همانند دیگر سوره‏هاى مکّى، معاد و حوادث تکان دهنده قیامت و سرنوشتِ مؤمنان و کافران در آن روز است.
 بیان گوشه‏اى از نعمت‏هاى خداوند به انسان و کفران و ناسپاسى او در برابر این نعمت‏ها، بخشى دیگر از آیات این سوره را تشکیل مى‏دهد.

  
  

سوره 81. تکویر آیه 1-5
آیه
إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ
وَ إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ
وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ
وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ
وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ‏
ترجمه
آنگاه که خورشید در هم پیچیده و تاریک شود.
و آنگاه که ستارگان به خاموشى گرایند.
و آنگاه که کوهها به حرکت درآیند.
و آنگاه که شتران باردار به حال خود رها شوند.
و آنگاه که حیوانات وحشى، برانگیخته و گرد هم آیند.
نکته ها
«تکویر»، به معناى درهم پیچیدن است که در مورد خورشید، به جمع شدن شعله‏هاى آن و خاموش شدن آن منجر مى‏گردد.
حرکت کوهها در آستانه قیامت، ناشى از زلزله بزرگى است که باعث فروپاشى و متلاشى شدن کوهها مى‏گردد و چنانکه در آیات دیگر نیز آمده است، همچون ریگ بیابان روان مى‏شوند.
«عِشار» جمع «عَشْراء» به معناى شتر حامله ده ماهه است که در نزد عرب، با ارزش‏ترین اموال محسوب مى‏شده است. امّا به هنگام بروز علائم قیامت، بى‏صاحب مى‏ماند و کسى به فکر آن نیست.
«وحوش» جمع «وحش» به معناى حیوانى است که هرگز با انسان‏ها انس نمى‏گیرد. مانند درّندگان. برخى با استناد به آیه «و ما من دابّة فى الارض و لا طائر یطیر بجناحیه الاّ امم امثالکم ما فرطنا فى الکتاب من شى‏ء ثمّ الى ربّهم یحشرون»(31) گفته‏اند مراد این آیه نیز، محشور شدن حیوانات در قیامت است. امّا برخى دیگر از مفسران، با توجّه به اینکه سیاقِ آیات مربوط به نشانه‏هاى قبل از قیامت است، گفته‏اند: منظور آن است که قبل از قیامت، در اثر زلزله‏هاى پى در پى همه حیوانات از لانه‏ها و بیشه‏هاى خود خارج و در کنار یکدیگر جمع مى‏شوند.(32)

31) انعام، 38.
32) تفسیر المیزان.
پیام ها
 1- نظام موجود خورشید و ستارگان در آسمان و کوه و دریا و زمین، روزى دگرگون مى‏شود. «اذا الشمس کوّرت و...»
 2- هستى، محکوم اراده خداوند است و هرگاه او اراده کند، نظام عالم به هم مى‏خورد. «اذا الشمس کوّرت و...»
 3- شاید در قیامت، حیوانات وحشى نیز زنده شوند. «و اذا الوحوش حُشرت»
توضیحات
سیماى سوره تکویر
 این سوره بیست و نه آیه دارد و در مکّه نازل شده است.
 نام سوره، برگرفته از آیه اول است و به معناى درهم پیچیده شدن و تاریک شدن است.
 محتواى سوره نشان مى‏دهد که این سوره در اوایل بعثت نازل شده است، زیرا مخالفان در اوایل دعوت، آن حضرت را مجنون مى‏خواندند و این سوره همانند سوره قلم که در اوایل بعثت نازل شده، مشتمل بر تنزیه آن حضرت از این گونه تهمت‏ها مى‏باشد.(29)
 بخش اول این سوره، تغییرات عظیم و فراگیر این جهان را که مقدمه برپا شدن قیامت است، بیان مى‏کند و بخش دوم، بیانگر جایگاه والاى قرآن و نقش و تأثیر آن در روح و روان آدمیان است.
 در روایات، براى تلاوت این سوره که موجب تذکّر و غفلت‏زدایى انسان مى‏شود، فضیلت‏هاى بسیارى نقل شده است.(30)

29) تفسیر المیزان.
30) تفسیر نورالثقلین.

  
  

سوره 82. انفطار آیه 1-5
آیه
إذَا السَّمَآءُ انفَطَرَتْ
وَإِذَا الْکَوَاکِبُ انتَثَرَتْ
وَ إِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ
وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ
عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ‏
ترجمه
آنگاه که آسمان شکافته شود.
و آنگاه که ستارگان پراکنده شوند.
و آنگاه که دریاها گشوده و به هم راه یابند.
و آنگاه که قبرها زیرورو گردد.
(در آن زمان) هرکس مى‏داند، آنچه از پیش فرستاده و آنچه براى بعد گذاشته است.
نکته ها
«اِنفطار» به معناى شکافته شدن است، «فطر» و «افطار» نیز به همین معناست، زیرا روزه با غذا خوردن مى‏شکافد. «انفطار» و «انشقاق» به یک معناست، لکن در انفطار بعد از شکافتن به چیزى مى‏رسیم، بر خلاف انشقاق، چنانکه عرب در حفر قنات مى‏گوید: «فطرتُ» چون بعد از شکافتن زمین، به آب مى‏رسد.
«اِنتثار» به معناى پراکندگى است و به چیزى که بر سر عروس مى‏ریزند، نثار گویند.
«فَجر» به معناى بروز شکاف و باز شدن راه است و «تفجیر»، بیانگر عظمت و شدّت شکافته شدن کوههاست.
در کلمه «بُعثر» هم معناى «بعث» (به پا خواستن) است و هم معناى «ثور» (دگرگون شدن)، لذا راغب در مفردات گفته است که بعید نیست فعل «بُعثر» مرکّب از این دو فعل باشد، یعنى زیر و رو شدن خاک‏ها و برپاخاستن مردگان.
پیوند میان آسمان و زمین و دریا و خشکى به گونه‏اى است که هرگاه نظام یکى از آنها به هم بخورد، نظام همه چیز به هم مى‏خورد.
پیام ها
 1- نظام حاکم بر آسمان و زمین به دست خداست و هرگاه او بخواهد تغییر مى‏کند. «اذا السماء انفطرت»
 2- معاد جسمانى است و مردگان از قبر برمى‏خیزند. «اذا القبور بعثرت»
 3- به هم ریختن نظام هستى، مقدّمه رستاخیز و رستاخیز، براى حساب و کتاب و جزاى اعمال انسان‏هاست. «علمت نفس ما قدّمت...»
 4- در قیامت ظرفیّت انسان توسعه مى‏یابد و همه کارهاى گذشته را به یاد مى‏آورد. «علمت نفس ما قدّمت»
 5 - انسان، هم باید به فکر گذشته خود باشد، تا اگر خلافى کرده توبه کند و هم به فکر پس از مرگ خود باشد تا یادگار خوبى از خود بجاى گذارد. «ما قدّمت و اخّرت»
 6- در قیامت، انسان هم به آنچه عمل کرده آگاه مى‏شود و هم به آثار خوب یا بد اعمال خود. «ما قدّمت و اخّرت»
 7- در قیامت، انسان به کارهایى که مى‏توانسته بکند و به تأخیر انداخته و انجام نداده پى مى‏برد. «علمت... ما اخّرت» و شاید مراد از «اخّرت» کارهایى است که بازدهى آن پس از مرگ به ایشان مى‏رسد. مانند تألیف کتاب یا بناى فساد.
توضیحات
سیماى سوره انفطار
 این سوره نوزده آیه دارد و در مکّه نازل شده است.
 نام آن برگرفته از آیه اول و به معناى شکافته شدن آسمان است.
 همچون دیگر سوره‏هاى مکّى، محور این سوره، قیامت و حالات مردمان در آن هنگامه هولناک است. حوادث عظیمى که در پایان دوران جهان و در آستانه قیامت رخ مى‏دهد، فرشتگانى که مأمور ثبت اعمال انسان‏ها در دنیا هستند، عاقبت نیکان و بدان و گوشه‏اى از مشکلات آن روز، بخش‏هاى مختلف این سوره را تشکیل مى‏دهد.
 براى تلاوت این سوره در نمازهاى واجب و مستحب، فضیلت‏هایى وارده شده که بیانگر نیاز دائمى انسان به تذکّر و توجّه است تا از قیامت غفلت نکند و به دنیا دل نبندد.

  
  
سوره 83. مطفّفین آیه 1-6
آیه
وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ
الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ
وَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ
أَلَا یَظُنُّ أُوْلَئِکَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ
لِیَوْمٍ عَظِیمٍ
یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ‏
ترجمه
واى بر کم‏فروشان.
کسانى که هرگاه از مردم پیمانه بگیرند کامل مى‏گیرند.
و هرگاه به ایشان پیمانه دهند یا برایشان (کالایى را) وزن کنند، کم مى‏گذارند.
آیا آنان گمان ندارند که برانگیخته خواهند شد؟
براى روزى بزرگ.
روزى که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان (براى پاسخ به کارهایشان) خواهند ایستاد.
نکته ها
«وَیل» به معناى هلاک و عذاب است و بر اساس روایات، نام درّه‏اى در دوزخ یا درى از درهاى آن مى‏باشد.
«طفیف» و قلیل به یک معناست و «تطفیف» به معناى کاستن و کم گذاشتن است و ریشه آن از «طفّ» به معناى کنار است. به فروشنده‏اى که از کنار اجناس مى‏زند، «مطفّف» گویند. ابن مسعود نقل مى‏کند که هر کس از نمازش بکاهد مشمول این آیه است.(7)
کم فروشى هر صنفى متناسب با خودش مى‏باشد: معلم، کارگر، نویسنده، فروشنده، مهندس، دکتر و دیگر مشاغل، هر کدام در انجام وظیفه خود کوتاهى کنند، کم فروشند.
کم‏فروش، خود را زرنگ مى‏داند، مردم را دوست ندارد، خدا را رازق نمى‏داند و ظلم اقتصادى به جامعه مى‏کند.
کم فروشى از گناهان کبیره است، زیرا وعده عذاب براى آن آمده است.
امکانِ کم فروشى یا حساسیّت در کیل بیش از وزن است، لذا در یک آیه فقط از کیل و در آیه پس از آن، ابتدا مجدداً از کیل و سپس وزن، سخن به میان آمده است.
در روایات مى‏خوانیم: هرگاه مردم گرفتار گناه کم‏فروشى شوند، زمین روئیدنى‏هاى خود را از مردم باز مى‏دارد و مردم به قحطى تهدید مى‏شوند.(8)
انضباط و دقّت اقتصادى، در رأس برنامه‏هاى اصلاحى انبیاست. چنانکه حضرت شعیب به قوم خود فرمود: «اوفوا الکیل و لا تکونوا من المخسرین وزنوا بالقسطاس المستقیم و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فى الارض مفسدین»(9) پیمانه را (در معامله) کامل و تمام بدهید و از کم کنندگان و خسارت زنندگان نباشید و با ترازوى درست وزن کنید و کالاهاى مردم را کم ندهید و روى زمین مفسدانه عمل نکنید.

7) تفسیر نمونه.
8) تفسیر المیزان.
9) شعراء، 181 - 183.
پیام ها
1- خطر را با کلماتِ هشدار دهنده اعلام کنید. «ویل للمطفّفین»
 2- مال حرام از راه کم‏فروشى، عامل سقوط انسان است. «ویل للمطفّفین»
 3- تفاوت گذاردن در گرفتن و دادن کم فروشى است. آنچه بر خود نمى‏پسندى بر دیگران مپسند. «اکتالو... یستوفون - کالوهم... یخسرون»
 4- کم فروشى نسبت به هر کس، گرچه مسلمان نباشد، نارواست. «على الناس»
 5 - بالاتر از گناه، انس گرفتن با گناه است، به گونه‏اى که کم فروشى شغل انسان شود. «یخسرون» (فعل مضارع، نشانه استمرار است.)
 6- براى جلوگیرى از مفاسد اقتصادى، باید یاد معاد را در دل‏ها زنده کنیم. «الا یظنّ اولئک انّهم مبعوثون»
 7- اعتقاد به معاد حتّى در حدّ گمان بازدارنده است. «الا یظنّ اولئک انّهم مبعوثون»
 8 - حوادث روز قیامت، بزرگ و هولناک است. «لیومٍ عظیم»
 9- براى کم‏فروشى و حق الناس باید پاسخ‏گو باشیم. «یقوم النّاس لربّ العالمین»
 10- کیفر و مجازاتِ مجرمان، از شئون ربوبیّت خداست. «یقوم النّاس لربّ العالمین»
توضیحات
سیماى سوره مطفّفین‏
 این سوره سى و شش آیه دارد و در مکّه نازل شده است، گرچه بر اساس برخى روایات، آیات اولیه آن مدنى است.
 نام سوره، برگرفته از آیه اول است و به معناى کم فروشان مى‏باشد.
 این سوره با هشدار به کم فروشان آغاز مى‏شود و ریشه آن را باور نداشتن روز قیامت برمى‏شمرد.
 سرگذشت فاجران گنهکار و متجاوز و برخورد آنان با آیات الهى، که بیانگر زنگار گرفتگى دلهاى آنهاست، بخش دیگرى از آیات این سوره را تشکیل مى‏دهد.
 البتّه بیان نعمت‏هاى جاودان و شادى و سرور بهشتیان، نور امید را در دل مؤمنان روشن مى‏سازد و آنان را در برابر نیش و نوش‏هاى مجرمان دلدارى مى‏دهد تا در اثر تحقیر و استهزاى آنان اندوهگین نشوند.
 براساس روایات، قرائت این سوره در نماز، امنیّت از عذاب را در روز قیامت به دنبال دارد و خداوند او را از نوشیدنى‏هاى طهور بهشتى سیراب مى‏سازد.(6)

6) تفسیر نورالثقلین.

  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >