سوگند به فرشتگانى که جان (کافران) را به سختى مىگیرند. سوگند به فرشتگانى که جان (مؤمنان) را به آسانى و نشاط مىگیرند. سوگند به فرشتگانى که (در انجام فرمان الهى) به سرعت شناورند. و(در انجام مأموریّت) بر یکدیگر سبقت گیرند. و امور (بندگان) را تدبیر کنند.
نکته ها
«نزع» به معناى جدا کردن با کندن و کشیدن است. «غرق» و «اغراق» به معناى شدت است. «نشط» به معناى گشودن گره است و نشاط یعنى آنکه عقدههاى روحى باز شوند. بر خلاف بعضى انسانها که نمازشان با کسالت و انفاقشان با کراهت است، فرشتگان الهى در انجام مأموریّتها با نشاط هستند. «ناشط» به کسى گویند که کارى را با رغبت انجام مىدهد. همچنین این کلمه، در مورد کسى که سطل آب را از چاه بیرون مىکشد، گفته مىشود، گویا فرشتگان جان مؤمنان را به آرامى بیرون مىکشند.(9) «نازعات» و «ناشطات» در واقع دو وصف براى طایفهاى از فرشتگان است و چون کلمه «طائفة» مؤنث است این صفات نیز مؤنث آمده است. «سابحات» از «سبح» به معناى حرکت سریع در آب یا هواست. اشاره به اینکه فرشتگان در انجام مأموریّتهاى الهى سریع و چابک هستند. به فرموده حضرت علىعلیه السلام، فرشتگان با آرامى و رفاقت جان مؤمنین را مىگیرند. «یقبضون ارواح المومنین یسلّونها سلاً رفیقا»(10) سوگند خداوند به فرشتگان، هم نشانه اهمیّت و جایگاه فرشتگان در نظام هستى است و هم اهمیّت امرى که برایش سوگند یاد شده است. ممکن است پنج صفتى که در این آیات آمده، براى پنج گروه فرشته باشد و ممکن است براى یک گروه باشد، به این معنا که به محض صدور فرمان از جا کنده و با نشاط پیگیرى و با سرعت حرکت مىکنند و از یکدیگر سبقت مىگیرند تا فرمان را مدبّرانه انجام دهند.(11)9) تفسیر راهنما. 10) تفسیر نورالثقلین. 11) تفسیر المیزان.
پیام ها
1- هر کس دل بستهتر به مادیات باشد، دل کندنش از آن سختتر خواهد بود. «والنازعات غرقا» 2- لحظه مرگ، آغاز پاداش و کیفر است. «غرقا، نشطا» 3- هردسته از فرشتگان مأمور کارى مخصوصاند.«النازعات، الناشطات، السابحات» 4- نشاط داشتن در انجام مأموریّت یک ارزش است. «والناشطات نشطا» 5 - تمام هستى میدان کار فرشتگان است. «والسابحات سبحاً» 6- فرشتگان در انجام مأموریّت الهى بر یکدیگر سبقت مىگیرند. «فالسابقات» 7- فرشتگان، کار خود را به نحو احسن انجام مىدهند. «غرقا، نشطاً، سبحاً، سبقاً» 8 - با اینکه تدبیر هستى با خداست: «یدبّر الامر»(12) ولى خداوند به فرشتگان نیز اجازه تدبیر داده است. «فالمدبّرات امرا» 9- فرشتگان در اداره و تدبیر مهارت لازم را دارند. «فالمدبّرات امرا» 10- تدبیر و مدیریّت امور، نیازمند نشاط و سبقت و چابکى است. «الناشطات، السابحات، السابقات، المدبّرات» 11- نظام هستى تصادف نیست، بر اساس تدبیر است. «فالمدبّرات...» 12- تدبیر ارزشى است که به خاطر آن مىتوان سوگند یاد کرد. «فالمدبّرات امراً»12) یونس، 3.
توضیحات
سیماى سوره نازعات این سوره چهل و شش آیه دارد و در مکّه نازل شده است. نام سوره، برگرفته از آیه اول است و به معناى فرشتگانِ گیرنده جان مىباشد. همانند دیگر سورههاى مکّى و سوره نبأ که پیش از آن آمده بود، موضوع قیامت و معاد، محور مطالب این سوره است. از آنجا که گرفتن جان مؤمنان و کافران و تدبیر امور همه بندگان بر عهده فرشتگان است، این سوره با سوگند به انواع فرشتگان آغاز مىشود. بیان گوشهاى از ماجراى حضرت موسى و فرعون و طغیان و سرکشى او در برابر حق، که مجازات سخت الهى را در دنیا براى او بدنبال آورد، مقدّمهاى است براى بیان یک اصل کلّى که طغیان و دنیاپرستى انسان را به دوزخ مىکشاند، در حالى که مبارزه با هواهاى نفسانى و پروا در برابر پروردگار، انسان را به بهشت سعادت رهنمون مىسازد.
چهره درهم کشید و روى بر تافت. از اینکه نابینایى به سراغ او آمد. و تو چه دانى، شاید او در پى پاکى و پارسایى باشد. یا پند گیرد و آن پند سودش بخشد. امّا کسى که خود را بىنیاز مىبیند. پس تو به او مىپردازى. با آنکه اگر پاک نگردد، بر تو چیزى نیست. و امّا کسى که شتابان نزد تو آمد، در حالى که از خدا مىترسد، تو از او تغافل مىکنى و به دیگرى مىپردازى.
نکته ها
بر اساس روایات اهل سنّت، شخصى به نام عبداللّه بن امّ مکتوم که فردى نابینا بود، به مجلس پیامبر وارد شد، در حالى که آن حضرت با بزرگان قریش همچون ابوجهل و عُتبه جلسه داشت و آنان را به اسلام دعوت مىکرد. او که نابینا بود و حاضران را نمىدید، مکرّر از پیامبر مىخواست که قرآن بخواند تا او حفظ کند. لذا نوعى کراهت و ناراحتى در چهره آن حضرت ظاهر شد. در اینجا بود که آیات اولیه سوره عبس نازل شد و آن حضرت را مورد عتاب و سرزنش قرار داد. البتّه در آیات مورد بحث، دلالت روشنى بر اینکه شخص عبوس کننده، پیامبر بوده است وجود ندارد و روایات اهل سنّت، آن را مطرح کرده است. امّا در روایتى که از امام صادقعلیه السلام رسیده، این آیات در شأن مردى از بنى امیّه نازل شده که در محضر پیامبر بوده و به هنگام ورود ابن مکتوم، چهره درهم کشید و روى بگرداند.(21) مرحوم سیّد مرتضى در کتاب متشابه القرآن، روایات اهل سنّت را مردود دانسته و با استناد به دیگر آیات قرآن مىفرماید: خداوند اخلاق پیامبر را ستوده و درباره او فرموده است: «انّک لعلى خلق عظیم»(22) تو داراى خلق نیکو و بزرگوارانه هستى ودر دو مورد آن حضرت را به تواضع در برابر مؤمنان سفارش نموده است: «واخفض جناحک للمؤمنین»(23)، «واخفض جناحک لمن اتّبعک من المؤمنین»(24) علاوه بر آنکه اگر پیامبر چنین اخلاقى داشت، بر اساس آیات دیگر قرآن، اصولاً در تبلیغ توفیقى نداشت. چنانکه خداوند خطاب به پیامبرش مىفرماید: «لو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک»(25) اگر تندخو و خشن بودى، مردم از اطراف تو پراکنده مىشدند. ده آیه انتقاد به خاطر چهره درهم کشیدن و عبوس کردن در برابر نابینایى که براى او خنده و ترشرویى فرقى ندارد، نشان دهنده حساسیت اسلام در برخورد با طبقه محروم است. مراد از «مَن إستغنى» یا بىنیازى مالى است که باعث مىشود شخص خود را برتر از دیگران بداند و یا بىنیازى از ارشاد و هدایت است که شخص، دیگران را گمراه و منحرف ببیند. البتّه جمع میان هردو نیز ممکن است، یعنى شخص در اثر ثروت زیاد، گرفتار غرور شده و به سخن حق دیگران گوش فراندهد.21) تفسیر المیزان. 22) قلم، 4. 23) حجر، 88. 24) شعراء، 215. 25) آلعمران، 159.
پیام ها
1- نقص عضو نشانه نقص شخصیّت نیست. (احترام نابینایان و معلولین و افراد ناقص الخلقه لازم است.) «عبس و تولّى أن جائه الاعمى» 2- ارزش اخلاق به خاطر کمال ذاتى آن است، نه خوشایند دیگران. (نابینا که عبوس کننده را نمىبیند تا شاد یا ناراحت شود.) «عبس و تولّى أن جائه الاعمى» 3- اسلام با روحیه استکبار و تحقیر دیگران مخالف است. «ما یدریک لعلّه یزّکى» 4- به ظاهر افراد نمىتوان قضاوت کرد. (گاهى نابینا، از افرا بینا طالبتر است) «الاعمى... لعلّه یزکّى» 5 - میزان پذیرش افراد جامعه متفاوت است. در برابر ارشاد و دعوت پیامبر، گروهى تزکیه مىشوند و گروهى در حدّ تذکّر سود مىبرند. «یزّکّى او یذکّر» 6- تذکّر دادن، بى نتیجه نیست و اثر خود را مىگذارد. «یذّکر فتنفعه الذکرى» 7- اصل، ایمان انسانهاست نه ثروت و سرمایه آنها. «امّا من استغنى امّا من... یخشى» 8 - پیامبر مسئول ارشاد مردم است نه اجبار آنان. «و ما علیک ألاّ یزکّى» 9- احساس بىنیازى محکوم است. جمله «امّا من استغنى» در مقام انتقاد است. 10- احساس بىنیازى و خود را کامل و بى نیاز دانستن، سبب محروم شدن از تزکیه است. «من استغنى... اَلاّ یزکّى» 11- طبقه محروم با سرعت به سراغ اسلام مىآیند. «جاءک یسعى» 12- خشیت درونى با تلاش و حرکت بیرونى باید توأم باشد. «یسعى و هو یخشى» 13- راه خودسازى، درک محضر پیامبر و یا استاد ربّانى است. «جاءک یسعى» 14- در شیوه تبلیغ برخورد دوگانه با فقیر و غنى جایز نیست. «فانت له تصدّى - فانت عنه تلهّى»
توضیحات
سیماى سوره عَبس این سوره چهل و دو آیه دارد و در مکّه نازل شده است. نام سوره از اولین آیه گرفته شده و به معناى چهره درهم کشیدن است. گرچه شأن نزول آیات اولیه این سوره، برخورد نامناسبى است که با یک فرد نابینا صورت گرفته، امّا محور مطالب آن، همانند دیگر سورههاى مکّى، معاد و حوادث تکان دهنده قیامت و سرنوشتِ مؤمنان و کافران در آن روز است. بیان گوشهاى از نعمتهاى خداوند به انسان و کفران و ناسپاسى او در برابر این نعمتها، بخشى دیگر از آیات این سوره را تشکیل مىدهد.
آنگاه که خورشید در هم پیچیده و تاریک شود. و آنگاه که ستارگان به خاموشى گرایند. و آنگاه که کوهها به حرکت درآیند. و آنگاه که شتران باردار به حال خود رها شوند. و آنگاه که حیوانات وحشى، برانگیخته و گرد هم آیند.
نکته ها
«تکویر»، به معناى درهم پیچیدن است که در مورد خورشید، به جمع شدن شعلههاى آن و خاموش شدن آن منجر مىگردد. حرکت کوهها در آستانه قیامت، ناشى از زلزله بزرگى است که باعث فروپاشى و متلاشى شدن کوهها مىگردد و چنانکه در آیات دیگر نیز آمده است، همچون ریگ بیابان روان مىشوند. «عِشار» جمع «عَشْراء» به معناى شتر حامله ده ماهه است که در نزد عرب، با ارزشترین اموال محسوب مىشده است. امّا به هنگام بروز علائم قیامت، بىصاحب مىماند و کسى به فکر آن نیست. «وحوش» جمع «وحش» به معناى حیوانى است که هرگز با انسانها انس نمىگیرد. مانند درّندگان. برخى با استناد به آیه «و ما من دابّة فى الارض و لا طائر یطیر بجناحیه الاّ امم امثالکم ما فرطنا فى الکتاب من شىء ثمّ الى ربّهم یحشرون»(31) گفتهاند مراد این آیه نیز، محشور شدن حیوانات در قیامت است. امّا برخى دیگر از مفسران، با توجّه به اینکه سیاقِ آیات مربوط به نشانههاى قبل از قیامت است، گفتهاند: منظور آن است که قبل از قیامت، در اثر زلزلههاى پى در پى همه حیوانات از لانهها و بیشههاى خود خارج و در کنار یکدیگر جمع مىشوند.(32)31) انعام، 38. 32) تفسیر المیزان.
پیام ها
1- نظام موجود خورشید و ستارگان در آسمان و کوه و دریا و زمین، روزى دگرگون مىشود. «اذا الشمس کوّرت و...» 2- هستى، محکوم اراده خداوند است و هرگاه او اراده کند، نظام عالم به هم مىخورد. «اذا الشمس کوّرت و...» 3- شاید در قیامت، حیوانات وحشى نیز زنده شوند. «و اذا الوحوش حُشرت»
توضیحات
سیماى سوره تکویر این سوره بیست و نه آیه دارد و در مکّه نازل شده است. نام سوره، برگرفته از آیه اول است و به معناى درهم پیچیده شدن و تاریک شدن است. محتواى سوره نشان مىدهد که این سوره در اوایل بعثت نازل شده است، زیرا مخالفان در اوایل دعوت، آن حضرت را مجنون مىخواندند و این سوره همانند سوره قلم که در اوایل بعثت نازل شده، مشتمل بر تنزیه آن حضرت از این گونه تهمتها مىباشد.(29) بخش اول این سوره، تغییرات عظیم و فراگیر این جهان را که مقدمه برپا شدن قیامت است، بیان مىکند و بخش دوم، بیانگر جایگاه والاى قرآن و نقش و تأثیر آن در روح و روان آدمیان است. در روایات، براى تلاوت این سوره که موجب تذکّر و غفلتزدایى انسان مىشود، فضیلتهاى بسیارى نقل شده است.(30)29) تفسیر المیزان. 30) تفسیر نورالثقلین.
آنگاه که آسمان شکافته شود. و آنگاه که ستارگان پراکنده شوند. و آنگاه که دریاها گشوده و به هم راه یابند. و آنگاه که قبرها زیرورو گردد. (در آن زمان) هرکس مىداند، آنچه از پیش فرستاده و آنچه براى بعد گذاشته است.
نکته ها
«اِنفطار» به معناى شکافته شدن است، «فطر» و «افطار» نیز به همین معناست، زیرا روزه با غذا خوردن مىشکافد. «انفطار» و «انشقاق» به یک معناست، لکن در انفطار بعد از شکافتن به چیزى مىرسیم، بر خلاف انشقاق، چنانکه عرب در حفر قنات مىگوید: «فطرتُ» چون بعد از شکافتن زمین، به آب مىرسد. «اِنتثار» به معناى پراکندگى است و به چیزى که بر سر عروس مىریزند، نثار گویند. «فَجر» به معناى بروز شکاف و باز شدن راه است و «تفجیر»، بیانگر عظمت و شدّت شکافته شدن کوههاست. در کلمه «بُعثر» هم معناى «بعث» (به پا خواستن) است و هم معناى «ثور» (دگرگون شدن)، لذا راغب در مفردات گفته است که بعید نیست فعل «بُعثر» مرکّب از این دو فعل باشد، یعنى زیر و رو شدن خاکها و برپاخاستن مردگان. پیوند میان آسمان و زمین و دریا و خشکى به گونهاى است که هرگاه نظام یکى از آنها به هم بخورد، نظام همه چیز به هم مىخورد.
پیام ها
1- نظام حاکم بر آسمان و زمین به دست خداست و هرگاه او بخواهد تغییر مىکند. «اذا السماء انفطرت» 2- معاد جسمانى است و مردگان از قبر برمىخیزند. «اذا القبور بعثرت» 3- به هم ریختن نظام هستى، مقدّمه رستاخیز و رستاخیز، براى حساب و کتاب و جزاى اعمال انسانهاست. «علمت نفس ما قدّمت...» 4- در قیامت ظرفیّت انسان توسعه مىیابد و همه کارهاى گذشته را به یاد مىآورد. «علمت نفس ما قدّمت» 5 - انسان، هم باید به فکر گذشته خود باشد، تا اگر خلافى کرده توبه کند و هم به فکر پس از مرگ خود باشد تا یادگار خوبى از خود بجاى گذارد. «ما قدّمت و اخّرت» 6- در قیامت، انسان هم به آنچه عمل کرده آگاه مىشود و هم به آثار خوب یا بد اعمال خود. «ما قدّمت و اخّرت» 7- در قیامت، انسان به کارهایى که مىتوانسته بکند و به تأخیر انداخته و انجام نداده پى مىبرد. «علمت... ما اخّرت» و شاید مراد از «اخّرت» کارهایى است که بازدهى آن پس از مرگ به ایشان مىرسد. مانند تألیف کتاب یا بناى فساد.
توضیحات
سیماى سوره انفطار این سوره نوزده آیه دارد و در مکّه نازل شده است. نام آن برگرفته از آیه اول و به معناى شکافته شدن آسمان است. همچون دیگر سورههاى مکّى، محور این سوره، قیامت و حالات مردمان در آن هنگامه هولناک است. حوادث عظیمى که در پایان دوران جهان و در آستانه قیامت رخ مىدهد، فرشتگانى که مأمور ثبت اعمال انسانها در دنیا هستند، عاقبت نیکان و بدان و گوشهاى از مشکلات آن روز، بخشهاى مختلف این سوره را تشکیل مىدهد. براى تلاوت این سوره در نمازهاى واجب و مستحب، فضیلتهایى وارده شده که بیانگر نیاز دائمى انسان به تذکّر و توجّه است تا از قیامت غفلت نکند و به دنیا دل نبندد.
واى بر کمفروشان. کسانى که هرگاه از مردم پیمانه بگیرند کامل مىگیرند. و هرگاه به ایشان پیمانه دهند یا برایشان (کالایى را) وزن کنند، کم مىگذارند. آیا آنان گمان ندارند که برانگیخته خواهند شد؟ براى روزى بزرگ. روزى که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان (براى پاسخ به کارهایشان) خواهند ایستاد.
نکته ها
«وَیل» به معناى هلاک و عذاب است و بر اساس روایات، نام درّهاى در دوزخ یا درى از درهاى آن مىباشد. «طفیف» و قلیل به یک معناست و «تطفیف» به معناى کاستن و کم گذاشتن است و ریشه آن از «طفّ» به معناى کنار است. به فروشندهاى که از کنار اجناس مىزند، «مطفّف» گویند. ابن مسعود نقل مىکند که هر کس از نمازش بکاهد مشمول این آیه است.(7) کم فروشى هر صنفى متناسب با خودش مىباشد: معلم، کارگر، نویسنده، فروشنده، مهندس، دکتر و دیگر مشاغل، هر کدام در انجام وظیفه خود کوتاهى کنند، کم فروشند. کمفروش، خود را زرنگ مىداند، مردم را دوست ندارد، خدا را رازق نمىداند و ظلم اقتصادى به جامعه مىکند. کم فروشى از گناهان کبیره است، زیرا وعده عذاب براى آن آمده است. امکانِ کم فروشى یا حساسیّت در کیل بیش از وزن است، لذا در یک آیه فقط از کیل و در آیه پس از آن، ابتدا مجدداً از کیل و سپس وزن، سخن به میان آمده است. در روایات مىخوانیم: هرگاه مردم گرفتار گناه کمفروشى شوند، زمین روئیدنىهاى خود را از مردم باز مىدارد و مردم به قحطى تهدید مىشوند.(8) انضباط و دقّت اقتصادى، در رأس برنامههاى اصلاحى انبیاست. چنانکه حضرت شعیب به قوم خود فرمود: «اوفوا الکیل و لا تکونوا من المخسرین وزنوا بالقسطاس المستقیم و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فى الارض مفسدین»(9) پیمانه را (در معامله) کامل و تمام بدهید و از کم کنندگان و خسارت زنندگان نباشید و با ترازوى درست وزن کنید و کالاهاى مردم را کم ندهید و روى زمین مفسدانه عمل نکنید.7) تفسیر نمونه. 8) تفسیر المیزان. 9) شعراء، 181 - 183.
پیام ها
1- خطر را با کلماتِ هشدار دهنده اعلام کنید. «ویل للمطفّفین» 2- مال حرام از راه کمفروشى، عامل سقوط انسان است. «ویل للمطفّفین» 3- تفاوت گذاردن در گرفتن و دادن کم فروشى است. آنچه بر خود نمىپسندى بر دیگران مپسند. «اکتالو... یستوفون - کالوهم... یخسرون» 4- کم فروشى نسبت به هر کس، گرچه مسلمان نباشد، نارواست. «على الناس» 5 - بالاتر از گناه، انس گرفتن با گناه است، به گونهاى که کم فروشى شغل انسان شود. «یخسرون» (فعل مضارع، نشانه استمرار است.) 6- براى جلوگیرى از مفاسد اقتصادى، باید یاد معاد را در دلها زنده کنیم. «الا یظنّ اولئک انّهم مبعوثون» 7- اعتقاد به معاد حتّى در حدّ گمان بازدارنده است. «الا یظنّ اولئک انّهم مبعوثون» 8 - حوادث روز قیامت، بزرگ و هولناک است. «لیومٍ عظیم» 9- براى کمفروشى و حق الناس باید پاسخگو باشیم. «یقوم النّاس لربّ العالمین» 10- کیفر و مجازاتِ مجرمان، از شئون ربوبیّت خداست. «یقوم النّاس لربّ العالمین»
توضیحات
سیماى سوره مطفّفین این سوره سى و شش آیه دارد و در مکّه نازل شده است، گرچه بر اساس برخى روایات، آیات اولیه آن مدنى است. نام سوره، برگرفته از آیه اول است و به معناى کم فروشان مىباشد. این سوره با هشدار به کم فروشان آغاز مىشود و ریشه آن را باور نداشتن روز قیامت برمىشمرد. سرگذشت فاجران گنهکار و متجاوز و برخورد آنان با آیات الهى، که بیانگر زنگار گرفتگى دلهاى آنهاست، بخش دیگرى از آیات این سوره را تشکیل مىدهد. البتّه بیان نعمتهاى جاودان و شادى و سرور بهشتیان، نور امید را در دل مؤمنان روشن مىسازد و آنان را در برابر نیش و نوشهاى مجرمان دلدارى مىدهد تا در اثر تحقیر و استهزاى آنان اندوهگین نشوند. براساس روایات، قرائت این سوره در نماز، امنیّت از عذاب را در روز قیامت به دنبال دارد و خداوند او را از نوشیدنىهاى طهور بهشتى سیراب مىسازد.(6)6) تفسیر نورالثقلین.